لغتنامه دهخدا
قربی . [ ق ُ ] (اِخ ) صاحب آتشکده وی را از شاعران ری داند و گوید: اصلش از دماوند است . مردی است آهسته و از تکلفات وارسته . شوق صحبت دوستان به دل نزدیک و شوق خواندن اشعار نیک بسیار داشته . از اوست :میفرستم برِ او قاصد و میگوید رشک سببی ساز خدایا که به منزل نرسد.<p