قرةالعینلغتنامه دهخداقرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) نام طاهره شاعره ٔ نامور. رجوع به طاهره و باب شود.
قرةالعینلغتنامه دهخداقرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه بدان خنکی چشم دست دهد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به مجاز، نور چشم ، و بر فرزند اطلاق کنند : شیر میدان و شمسه ٔ مجلس قرةالعین جان ابوالفارس . خاقانی .تا عالمی
قرةالعینلغتنامه دهخداقرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است که آن را جزیرآب نامند. (از اقرب الموارد). جرجیرالماء وکرفس الماء نیز نامند، چه او در طعم و رایحه شبیه به جرجیر و در برگ و ساق شبیه به کرفس است و در آبها میروید. گلش زرد و با عطریت و تندی است . در آخر دوم گرم و خشک و محل
قرةالعینلغتنامه دهخداقرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ](ع اِ مرکب ) ترتیزک آبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
جرجیرالماءلغتنامه دهخداجرجیرالماء. [ ج ِ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) قرةالعین . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (الفاظ الادویه ). رجوع به قرةالعین شود. به فارسی کرفس آبی گویند. (از الفاظ الادویه ). || سیر نیز خوانند. (از اختیارات بدیعی ).
سلینونلغتنامه دهخداسلینون . [ س َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی رستنی باشد که بیشتر در آبهای ایستاده روید و آنرا به عربی جرجیرالماء و کرفس الماء و قرةالعین گویند. برگ آن ببرگ نعناع ماند، لیکن بزرگتر از آن است . (برهان ). قرةالعین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
رواسلغتنامه دهخدارواس . [ رَ ] (اِ) رستنیی باشد و آن بیشتر در آبهای ایستاده روید و به عربی جرجیرالماء و کرفس الماء خوانند. (برهان قاطع). کرفس آبی . بلاغ اوتی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسم نبطی قرةالعین است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قرةالعین و جرجیرالماء و ماده ٔ بعد شود.