قرشتلغتنامه دهخداقرشت . [ ق َ رِ ش َ ] (اِ) نام ششمین صورت از صور هشتگانه ٔ حروف جُمَّل . رجوع به قریسات شود.
کرستلغتنامه دهخداکرست . [ ک ُ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) شکم بند زنان . بندی پهن و کش آمدنی و چسبان که زنان بر سرین و شکم و قسمتی از سینه بندند تا کلان ننماید و از کلان شدن بازدارد.
کرستلغتنامه دهخداکرست .[ ک ُ س ُ ] (اِخ ) شهری بزرگ که بنابه گفته ٔ گزنفون در کنار رود ماس کاس بوده و رود مزبور شهر را از هر طرف احاطه می کرده است . (ایران باستان ج 2 ص 1008).
کرستفرهنگ فارسی عمید۱. سینهبند زنان.۲. کمربندی که مبتلایان به کمردرد به دور کمر خود میبندند تا از آن محافظت میکند.
غاله قرشتهلغتنامه دهخداغاله قرشته . [ ] (اِ) عربی اسپانیولی (اندلسی ). برحسب کتاب مستعینی مرادف کمافیطوس است . رجوع به کمافیطوس شود. (دزی ج 2 ص 198).
بوزکندلغتنامه دهخدابوزکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) صفه و ایوان و با رای قرشت هم بنظر آمده است . (برهان ). ایوان و خانه است و با رای قرشت هم بنظر آمده . (آنندراج ). صفه . و ایوان . (ناظم الاطباء). بوزگند. صفه . ایوان . (فرهنگ فارسی معین ).
سعفصلغتنامه دهخداسعفص . [ س َ ف َ ] (اِ) صورت پنجم از صورهشت گانه ٔ حروف جُمَّل . بعد از کلمن و قبل از قرشت .
هتگفتلغتنامه دهخداهتگفت . [ هََ / هَُ گ ُ ] (ص ) هنگفت . (ناظم الاطباء).برهان قاطع در ذیل هنگفت آورده : «صاحب مؤیدالفضلا به جای نون به تای قرشت آورده است که هتگفت باشد و در جای دیگر نیز به تای قرشت نوشته اند.» به احتمال قوی تاء تصحیف نون است و کلمه ٔ هتگفت مص
خاتمرلغتنامه دهخداخاتمر. [ م َ ] (اِ) خواهر است و بکسر میم هم درست است . و بجای رای قرشت نون هم بنظر آمده است که خاتمن باشد . (برهان ).
چبتنلغتنامه دهخداچبتن . [چ َ ت َ ] (اِ) انبانچه را گویند، و بجای تای قرشت یای حطی هم آمده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). انبانچه . (ناظم الاطباء).