قشابرلغتنامه دهخداقشابر. [ ق ُ ب ِ ] (ع ص ) گر پراکنده و منتشر. (منتهی الارب ). جرب پراکنده و منتشر. (ناظم الاطباء). من الجرب ، الفاشی منه . (اقرب الموارد). || رجل قشابراللحیة؛ مرد درازریش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کسابرلغتنامه دهخداکسابر. [ ک َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ کُسبَر به معنی دستیانه از عاج مانند دست برنجن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به کسبر شود.
کسبرلغتنامه دهخداکسبر. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) دستیانه از عاج مانند دست برنجن .ج ، کَسابِر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کسبرلغتنامه دهخداکسبر. [ ک ُ ب ُ ] (اِ) به یونانی زفت را گویند و آن صمغ مانندی باشد سیاه که بر سر کچلان و کشتی و جهاز چسبانند. (برهان ) (آنندراج ).