قشقر اتابکیلغتنامه دهخداقشقر اتابکی . [ ] (اِخ ) سیف الدین . از طرف سلطان جلال الدین منکبرنی والی گنجه بوده است . رجوع به شدالازار ص 550 شود.
کسکرلغتنامه دهخداکسکر. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) شهرستانی که پایتخت آن شهر واسط است . (ناظم الاطباء). رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
کشکرلغتنامه دهخداکشکر. [ ک َ ک َ ] (اِ) نامی است که در آستارا به گل ابریشم دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به گل ابریشم شود.