قشلامیشیلغتنامه دهخداقشلامیشی . [ ق ِ ] (ترکی ، اِ) قشلامیشی کردن (فرمودن )؛ به قشلاق یعنی گرمسیر رفتن : و در زمستان آن سال قشلامیشی در قراباغ اران فرمود. (ذیل رشیدی حافظ ابرو ص 151).
قشلامیشیفرهنگ فارسی عمیدحرکت به قشلاق در زمستان.⟨ قشلامیشی کردن: [قدیمی] در زمستان به قشلاق رفتن.
جرمغانلغتنامه دهخداجرمغان . [ ] (اِخ ) از دیه های ابیورد و آن را جرمکان نیز میگفته اند.خواجه رشید در تاریخ غازانی گوید: امیر نورالدین که در 691 هَ . ق . مأمور دفع امیر نوروز بود در سملقان و جرمغان قشلامیشی کرد و غازان در استراباد. بعقیده ٔ صاحب حبیب السیر در <
جسر جوادلغتنامه دهخداجسر جواد. [ ج ِ رِ ج َ ] (اِخ ) که آنرا معبر جوات و جواد نیز گویند، در موضعی واقع است که رود کر و رود ارس به یکدیگر می پیوندند. سمت جنوب آن خاک مغان و سمت شمال قراباغ می باشد. این جسر برای عبور به خاک شیروانات مورد استفاده است . معروف است کیخسرو بعد از آنکه ازسلطنت دست کشید ا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از