سلخ خانهلغتنامه دهخداسلخ خانه . [ س َ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) سلاخ خانه و قصابخانه . (ناظم الاطباء). مذبح و مقتل ستوران و گوسفندان و مانند آن . (آنندراج ).
سختویهلغتنامه دهخداسختویه . [ س َ ی َ ] (اِخ ) قریه ٔ سختویه مشهور بسختان در خارج دروازه ٔ قصابخانه ٔ شیراز از پهلوی باروی شهر میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
کوتالانلغتنامه دهخداکوتالان . (اِ) دوک . (ازاشتینگاس ). دوک و مغزل . (ناظم الاطباء). || کشتارگاه . (از اشتینگاس ). قصابخانه . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ، اِ مرکب ) فرمانروای قلعه . (از اشتینگاس ). کوتوال و حاکم قلعه . (ناظم الاطباء).
سلخلغتنامه دهخداسلخ . [ س َ ] (ع مص ) پوست برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست کندن . (غیاث ). پوست بازکردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || در آخر ماه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گذشت و آخر شدن ما