قلمکارلغتنامه دهخداقلمکار. [ ق َ ل َ ] (اِ مرکب )نوعی از بافته ٔ رنگارنگ و الوان . (ناظم الاطباء). چیزی که به قلم نقش کرده باشند. (آنندراج ). پارچه ای که بر روی آن نقشها و گلها با قلم نگارند : متاع شهرت این قوم خالی از معنی است بجز لباس قلمکار نیست چون تصویر.
قلمکارفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ معر - فا. ] (اِمر.) پارچه ای که با آلات چوبی دستی روی آن نقش و نگار چاپ کرده باشند.
شله قلمکارلغتنامه دهخداشله قلمکار. [ ش ُ ل َ / ل ِ / ش ُل ْ ل َ / ل ِ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) آشی است که همه احرار بقول و جز آن را در وی کنند و نیز گوشت در وی مهرا کنند. آشی از همه سبزیها و گوشت و برن
شله قلمکارفرهنگ فارسی عمیدنوعی آش که در آن گوشت لهکرده و انواع حبوب میریزند. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ماه محرم طبخ میکنند.
قلمکاریلغتنامه دهخداقلمکاری . [ ق َ ل َ ] (حامص مرکب ) صنعت حکاکی و نقاشی . || قلمکاری ، مخطط به خطوط پهن و طویل منقش براههای سیاه و سفید یا دو رنگ دیگر. (یادداشت مؤلف ). || قلمکاری در اصطلاح نردبازان یک درمیان مهره در خانه ها بودن . (یادداشت مؤلف ).
شله قلمکارلغتنامه دهخداشله قلمکار. [ ش ُ ل َ / ل ِ / ش ُل ْ ل َ / ل ِ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) آشی است که همه احرار بقول و جز آن را در وی کنند و نیز گوشت در وی مهرا کنند. آشی از همه سبزیها و گوشت و برن
شله قلمکارفرهنگ فارسی عمیدنوعی آش که در آن گوشت لهکرده و انواع حبوب میریزند. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ماه محرم طبخ میکنند.
پاتیلیفرهنگ فارسی معین( اِ.) در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچة قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد.
دجلهلغتنامه دهخدادجله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) توپ . قواره . دگله : یک دجله قلمکار؛یک قواره از آن (و این تنها در قلمکار بکار است ).
قلمکاریلغتنامه دهخداقلمکاری . [ ق َ ل َ ] (حامص مرکب ) صنعت حکاکی و نقاشی . || قلمکاری ، مخطط به خطوط پهن و طویل منقش براههای سیاه و سفید یا دو رنگ دیگر. (یادداشت مؤلف ). || قلمکاری در اصطلاح نردبازان یک درمیان مهره در خانه ها بودن . (یادداشت مؤلف ).
شله قلمکارلغتنامه دهخداشله قلمکار. [ ش ُ ل َ / ل ِ / ش ُل ْ ل َ / ل ِ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) آشی است که همه احرار بقول و جز آن را در وی کنند و نیز گوشت در وی مهرا کنند. آشی از همه سبزیها و گوشت و برن
شله قلمکارفرهنگ فارسی عمیدنوعی آش که در آن گوشت لهکرده و انواع حبوب میریزند. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ماه محرم طبخ میکنند.
آش شله قلمکاردیکشنری فارسی به انگلیسیfragmentary, hodgepodge, hotchpotch, medley, mélange, mess, mishmash, mixed bag, motley, ragbag