قلیبلغتنامه دهخداقلیب . [ ق ِل ْ لی ] (ع اِ) گرگ . || شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قَلّوب و قِلَّوب شود.
سهیلغتنامه دهخداسهی . [ س ُ ها ] (اِخ ) نام ستاره ای : حکم او مالک قلوب و رقاب رای او افسر سهیل و سهی . ناصرخسرو.رجوع به سها شود.