قنبرةلغتنامه دهخداقنبرة. [ قُم ْ ب ُ رَ ] (ع اِ) پر زاید راست که بر سر ماکیان و جز آن باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قنبرانیه شود.
قنبرةلغتنامه دهخداقنبرة. [ قُم ْ ب ُ رَ ] (ع اِ) لغتی است در قبره . (منتهی الارب ). ابوالملیح . چکاوک . رجوع به قبرة و قبر شود.
کنبرةلغتنامه دهخداکنبرة. [ کِم ْ ب ِ رَ ] (ع اِ) سر بینی بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
قنبرهلغتنامه دهخداقنبره . [ قَم ْ ب َ رَ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمد قمی . از فقهاء شیعه و کتاب المعرفة از اوست . رجوع به اسماعیل بن محمدبن اسماعیل شود.
قنبیرهلغتنامه دهخداقنبیره . [ قَم ْ رَ ] (اِ) دارویی است کرم کش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به قنبیر و قنبیل شود.
قنباریلغتنامه دهخداقنباری . [ قِم ْ ] (اِخ ) موسی بن عبدالعزیز، مکنی به ابوشعیب . از راویان است . وی از حکم بن ابان روایت کند و از او عبدالرحمان بن بشربن حکم روایت دارد. (از لباب الانساب ).
قنابرلغتنامه دهخداقنابر. [ ق َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ قنبره . (فهرست مخزن الادویه ). چکاوک ها. رجوع به قنبره و قبره شود.