قولنامهلغتنامه دهخداقولنامه . [ ق َ / قُو م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) عهد و پیمان نوشته . (آنندراج ). سندی که فروشنده و خریدار به دلال دهند که مبیع را بفلان مبلغ بیع و شری خواهند.
قولنامهفرهنگ فارسی عمیدورقهای که خریدار و فروشنده در باب معاملهای مینویسند و امضا میکنند تا در مدت معیّن برای معاملۀ قطعی حاضر شوند.
قراردادفرهنگ مترادف و متضادپیمان، پیماننامه، عهدنامه، قولنامه، کنترات، معاهده، مقاوله، مقاولهنامه، مواضعه، میثاق
مقاولهفرهنگ مترادف و متضاد۱. معاهده، پروتکل، پیمان، عهدنامه ۲. قرارداد، قولنامه ۳. قولوقرار گذاشتن ۴. گفتوشنود
سندفرهنگ مترادف و متضاد۱. برگه، بنچاق، قباله، قواله، قولنامه، مدرک ۲. حجت، معیار، ملاک، مناط ۳. نمودار ۴. بهانه، دستاویز، مستمسک
مواضعتلغتنامه دهخدامواضعت . [ م ُ ض َ / ض ِ ع َ ](از ع ، اِمص ، اِ) مواضعة. (ناظم الاطباء). قرارگذاری . قرارداد. قراردادی متضمن شروط خاص و تعهدات معین . عهد. پیمان . قولنامه . مواضعه . (از یادداشت مؤلف ). ورجوع به مواضعه شود : گفت پس نس