قطوفةلغتنامه دهخداقطوفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) بطنی است از لواثه ، و آن قبیله ای است از بربر. (صبح الاعشی ج 1 ص 364 و 365).
کثافةلغتنامه دهخداکثافة.[ ک َ ف َ ] (ع مص ) ستبر گردیدن و بسیار گشتن و در هم پیچیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستبر وغلیظ شدن و فراهم شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زفت شدن . (دهار). غلیظ گشتن و فزونی یافتن و در هم پیچیدن . (از اقرب الموارد). ستبری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
قطافةلغتنامه دهخداقطافة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) آنچه از انگور در هنگام چیدن افتد. (اقرب الموارد). غژم افتاده از خوشه به درودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تَذْلِيلاًَفرهنگ واژگان قرآنمطیع و رام بودن (در جمله "ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلاًَ "منظور این است که خداي تعالي ميوههاي بهشتي را براي ايشان مسخر کرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرار داده ، به هر نحو که بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتي بچينند .
ذُلِّلَتْفرهنگ واژگان قرآنتحت فرمان است - مسخّر شده (در عبارت "ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلاًَ "به اين معناست که خداي تعالي ميوههاي بهشتي را براي ايشان مسخر کرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرار داده ، به هر نحو که بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتي بچينند )
دانیةلغتنامه دهخدادانیة. [ی َ ] (ع ص ) تأنیث دانی . || فرومایه . || نزدیک شونده مأخوذ از دُنُوّ. (غیاث ). نزدیک : و هو الذی انزل من السماء ماءً ... ومن النخل من طلعها قنوان دانیة... (قرآن 99/6)؛ و اوست که فروفرستاد از آسمان آب را... و
جزرلغتنامه دهخداجزر. [ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به حلب . (منتهی الارب ). ناحیه ای است به حلب شامل چندین قریه . و حمدان بن عبدالرحیم طبیب در آنجا ساکن گشت و سپس به ارثاث منتقل شد و ابیات زیر را در وصف جزر سرود : یا حبذا الجزر کم نعمت به بین جنان ذوات افنان <br
تذلیللغتنامه دهخداتذلیل . [ ت َ ] (ع مص ) خوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رام کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خوار پنداشتن کسی را و نرم گردانیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خوار کردن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد). || نهاده شدن خوشه های خرمابن بر شا