قیزهلغتنامه دهخداقیزه . [ق َ زَ / زِ ] (اِ) لنگوته . (بهار عجم ) (آنندراج ).- قیزه کردن اسب ؛ بستن اسب بوضعی خاص و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته و در هندوستان قازه به الف گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ).
قیظهلغتنامه دهخداقیظه . [ ق َ / ق ِ ظَ / ظِ ] (اِ) (اصطلاح تصوف ) لنگ مانندی که درویشان به کمر می بستند و عورت را بدان می پوشاندند و گاهی آن را از زیر بغل چپ و راست برده به پشت گردن گره میزدند. لنگوته . این کلمه را گاه به ضاد
کپجهلغتنامه دهخداکپجه . [ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) قاشق . (یادداشت مؤلف ).کپچه . کفچه : مجدح ، کپجه ٔ پِسْت شور. (منتهی الارب ).
قیزه بندلغتنامه دهخداقیزه بند. [ ق َ زَ / زِ ب َ ] (نف مرکب ) لنگوته بند. (بهار عجم ) (آنندراج ) : ز نازک معانی شده قیزه بندببرج سرین دیده زین ره کمند. ملاطغرا (از بهار عجم و آنندراج ).رجوع به قیزه و ق
قیزه بندیلغتنامه دهخداقیزه بندی . [ ق َ زَ / زِ ب َ ] (حامص مرکب ) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر و قیزه بند را لنگوته بند نیز گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ).
قیزه بندیفرهنگ فارسی معین( ~ . بَ) [ هند - فا. ] (حامص .) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن به طرف سرین در کمر.
قیزه بندلغتنامه دهخداقیزه بند. [ ق َ زَ / زِ ب َ ] (نف مرکب ) لنگوته بند. (بهار عجم ) (آنندراج ) : ز نازک معانی شده قیزه بندببرج سرین دیده زین ره کمند. ملاطغرا (از بهار عجم و آنندراج ).رجوع به قیزه و ق
قیزه بندیلغتنامه دهخداقیزه بندی . [ ق َ زَ / زِ ب َ ] (حامص مرکب ) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر و قیزه بند را لنگوته بند نیز گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ).
قیزه بندیفرهنگ فارسی معین( ~ . بَ) [ هند - فا. ] (حامص .) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن به طرف سرین در کمر.