قیسیلغتنامه دهخداقیسی . [ ق َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن ابراهیم مالکی ، مکنی به ابواسحاق و ملقب به برهان الدین و موصوف به علامه . از نحویان بزرگ و از شاگردان زینب بنت الکمال و ابوحیان محمدبن یوسف بود. او راست : اعراب القرآن یا ترکیب القرآن یا المجید فی اعراب القرآن المجید. وی بسال <span clas
قیسیلغتنامه دهخداقیسی . [ ق َ ] (اِخ ) مکی بن ابیطالب حموش بن محمدبن مختار نحوی مقری [ معری ]، مکنی به ابومحمد. محدث نحوی در مصر و مکه استماع حدیث نمود و علوم قرآنی فراگرفت و در جامع قرطبه خطبه خواند. او راست . 1 - اعراب القرآن 2</s
قیسیلغتنامه دهخداقیسی . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) نوعی از زردآلو. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). یکی از انواع زردآلو که بسیار شیرین و مطبوع است و در اطراف دماوند فراوان است . (فرهنگ فارسی معین ) : دانه ٔ قیسی را اگر مغزش را تنها در زمین بکاری
قیسیةلغتنامه دهخداقیسیة. [ ق َ سی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث قیسی منسوب به قیس : و فی ثقیف اختلاف فمنهم من قال انها قیسیة. (الحلل السندسیة ج 1 ص 294).
علی قیسیلغتنامه دهخداعلی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) کومی . وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسله ٔ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیله ٔ کومیة است و آن قبیله ، اندک مردمی در ساحل بحر از اعمال تلمسان بودند. این علی به کاسه گری اشتغال داشت و در تاریخ حبیب السیر برخی از وقایع او و
علی قیسیلغتنامه دهخداعلی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون قیسی . مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن فرحون . ریاضیدان و از اهل قرطبة بود. وی مدتی در فاس سکونت کرد سپس مجاور مکه گردید و در آنجا در سال 601 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالمؤمن ، قیسی بن علی قیسی کومی . رجوع به قیسی بن علی قیسی ... شود.
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قیسی بن علی قیسی کومی . رجوع به قیسی ... شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُرَید ابودعامه ٔ قیسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قیسی شود.
علیلغتنامه دهخداعلی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون قیسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن فرحون . رجوع به علی قیسی شود.
قیسیةلغتنامه دهخداقیسیة. [ ق َ سی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث قیسی منسوب به قیس : و فی ثقیف اختلاف فمنهم من قال انها قیسیة. (الحلل السندسیة ج 1 ص 294).
علی قیسیلغتنامه دهخداعلی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) کومی . وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسله ٔ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیله ٔ کومیة است و آن قبیله ، اندک مردمی در ساحل بحر از اعمال تلمسان بودند. این علی به کاسه گری اشتغال داشت و در تاریخ حبیب السیر برخی از وقایع او و
علی قیسیلغتنامه دهخداعلی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون قیسی . مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن فرحون . ریاضیدان و از اهل قرطبة بود. وی مدتی در فاس سکونت کرد سپس مجاور مکه گردید و در آنجا در سال 601 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
نواقیسیلغتنامه دهخدانواقیسی . [ ن َ ] (ص نسبی ) کسی که ناقوس می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به ناقوس شود.
آلوقیسیلغتنامه دهخداآلوقیسی . [ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) آلوقیصی . قسمی میوه بدرشتی درشت ترین هلو و آبدارتر از آن بطعم میخوش و پوستی اَملس و برنگ سرخ و سبز بهم آمیخته .