قیومیتلغتنامه دهخداقیومیت . [ ق َی ْ یو می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) قیوم بودن . قائم بالذات بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : هرچه در عقل محال است ، اﷲ بر آن قادر بر کمال است و در قدرت بی احتیال است ، و در قیومیت بی گشتن حال است . (فرهنگ فارسی معین از کشف الاسرار ج <span cla
دنبالهدار دورهایperiodic comet, short-period cometواژههای مصوب فرهنگستاندنبالهداری که در مداری بیضیشکل به دور خورشید میگردد و دورۀ تناوب آن معمولاً کمتر از دویست سال است
قومیتفرهنگ فارسی معین(قُ یَّ) [ ع . قومیة ] (اِمص .) اشتراک گروهی از مردم در تاریخ و زبان و آداب و رسوم که عامل پیوند و اتحاد بین آنان است .