لاتولغتنامه دهخدالاتو. (اِ) نردبان . (برهان ). سُلَّم . نردبان از رسن که آویزند : دست وزبان بدو نرسد کس راآری به ماه بر نرسد لاتو. فرخی .سپه صف زد از گرد دز چارسودل مهر و مه رزم کرد آرزوز پیکان کین آتش انگیختندبه هر جای
لاتوفرهنگ فارسی عمید۱. نردبان؛ زینه: ◻︎ دست و زبان بدو نرسد کس را / آری به ماه بر نرسد لاتو (فرخی: ۴۵۴).۲. گردنا.
پلاتوواژهنامه آزادسکانسی از گزارش نلویزیونی است که خبرنگار با قرار گرفتن در مقابل دوربین به صورت مستقیم با بیننده سخن می گوید. پلاتو را می توان امضای خبرنگار در پای گزارش تلقی کرد، از این رو معمولاً در پایان گزارش آورده می شود. || محل فیلمبرداری که در استودیو یا بیرون از آن قرار دارد و دکورها در آنجا بسته شده و آمادۀ
لتولغتنامه دهخدالتو. [ ل ُ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی قماربازی است ، بدینگونه که بر سی صفحه ٔ مقوائی (کارت ) سه ردیف و هر ردیف نه خانه نقش شده و اعدادی از یک تا نود در آن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نگاشته شده است و نود مهره ٔ چوبین که بر هر یک عددی از اعداد نودگانه (یک تا نود) منقوش است در ک
لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
لاتوپولیسلغتنامه دهخدالاتوپولیس . (اِخ ) نامی که مقدونیان حاکم بر قسمتهائی از مصر به بعض نواحی آن سرزمین داده اند و بزرگترین آن نواحی امروز آسنا خوانده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).
لاتودلغتنامه دهخدالاتود. (اِخ ) ژان هانری . نام حادثه جوئی معروف . مولد منتانیاک (هِرُلت ) (1725-1805 م .) وی بر اثر توطئه هائی علیه مادام پمپادور معشوقه ٔ لوئی پانزدهم چند نوبت به زندان باستیل و ونسن و شاتله و شارِن تُن افتاد
لاتوربیلغتنامه دهخدالاتوربی . (اِخ ) نام محلی به فرانسه که رود سن دوت از آن بطرف موناکو جاری است . (ایران باستان ج 2 ص 1457).
فخلغتنامه دهخدافخ . [ ف َ ] (اِ) تله ، و آن آلتی است که بدان جانور گیرند. نَژْنَک . (برهان ). حباله . مصیده . احبول . احبوله . (منتهی الارب ). لاتو. (برهان ). طرق [ طُ / طِ ] . (منتهی الارب ) : تو نشسته خوش و عمر تو همی پرّدم
داملغتنامه دهخدادام . (اِ) فخ . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (منتهی الارب ). تله . نَژَنک . (برهان ). حباله . اُحبول . اُحبولة. (منتهی الارب ). لاتو. (برهان ).تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است . پایدام . مِصیدَة. (منتهی الارب ). چیزی که جانوران فریب خورده بدان دچار شوند. فخم . (حاشیه ٔ
عربستانلغتنامه دهخداعربستان . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) عربستان شبه جزیره ای است که از طرف جنوب به خلیج عدن و تنگه ٔ باب المندب و اقیانوس هند و دریای عمان و از مغرب به دریای سرخ (قلزم ) و ترعه ٔ سوئز و از مشرق به دریای عمان و خلیج فارس و عراق عرب و از شمال غربی به طرف جنوب شرقی شبیه شکل ذوزنقه ٔ غیر
لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
لاتوپولیسلغتنامه دهخدالاتوپولیس . (اِخ ) نامی که مقدونیان حاکم بر قسمتهائی از مصر به بعض نواحی آن سرزمین داده اند و بزرگترین آن نواحی امروز آسنا خوانده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).
لاتودلغتنامه دهخدالاتود. (اِخ ) ژان هانری . نام حادثه جوئی معروف . مولد منتانیاک (هِرُلت ) (1725-1805 م .) وی بر اثر توطئه هائی علیه مادام پمپادور معشوقه ٔ لوئی پانزدهم چند نوبت به زندان باستیل و ونسن و شاتله و شارِن تُن افتاد
لاتور د فرانسلغتنامه دهخدالاتور د فرانس . [ دُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «پیرانه اُریانتال » از ولایت ِ پرپینیان . کنار آگلی . دارای 1066 تن سکنه .
دولاتولغتنامه دهخدادولاتو. (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 69هزارگزی جنوب باختری مهاباد. آب آن از رودخانه ٔ بارین آباد و چشمه می باشد. سکنه ٔ آن 211 تن و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغراف
قلاتولغتنامه دهخداقلاتو. [ ] (اِخ ) قریه ای است که بیش از چهار فرسنگ از جنوب فرک فاصله دارد. (از فارس نامه ).
پلاتوواژهنامه آزادسکانسی از گزارش نلویزیونی است که خبرنگار با قرار گرفتن در مقابل دوربین به صورت مستقیم با بیننده سخن می گوید. پلاتو را می توان امضای خبرنگار در پای گزارش تلقی کرد، از این رو معمولاً در پایان گزارش آورده می شود. || محل فیلمبرداری که در استودیو یا بیرون از آن قرار دارد و دکورها در آنجا بسته شده و آمادۀ