گلوخیلغتنامه دهخداگلوخی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 3000گزی شمال خاور بنجار، کنار راه مالرو جلال آباد به زابل . هوای آن گرم و معتدل و دارای 554 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن
لاخیلغتنامه دهخدالاخی . (اِخ ) دهی از دهستان جلگه زوزن بخش خواف ، شهرستان تربت حیدریه . واقع در 118 هزارگزی جنوب باختری زوزن و 13 هزارگزی باخترراه شوسه عمومی رود به قاین . دامنه ، گرمسیر، دارای 145<
لخت دوزلغتنامه دهخدالخت دوز. [ ل َ ] (نف مرکب ) لاخه دوز که پینه دوز و پاره دوز باشد یعنی شخصی که بر کفش پاره شده پینه بدوزد. (آنندراج ).
سنگلاخهلغتنامه دهخداسنگلاخه . [ س َ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) انبوهی سنگها چه لاخ برای افاده ٔ معنی کثرت است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). سنگستان . سنگلاخ . (ناظم الاطباء).