لالنگ

lālang

معنی

طعامی که مردم فقیر از مهمانی‌ها با خود ببرند؛ نان‌پارۀ گدایی: ◻︎ پاره‌های نان و لالنگ و طعام / در میان کوی یابد خاص و عام (مولوی: ۴۶۶).

جست‌وجوی دقیق

لالنگ

لغت‌نامه دهخدا

لالنگ . [ ل َ ] (اِ) زله و آن طعامی است که مردم فرومایه از مهمانیها بردارند و نان پاره های گدائی را نیز گویند. (برهان ). نان پاره و طعامهائی که گدایان از مهمانیها و سفره ها جمع کنند. زله و پس خورده . (غیاث ) : مرثیه سازم که مردی شاعرم تا از این

لالنگ

فرهنگ فارسی عمید

لالنگ

فرهنگ فارسی معین

(لَ) نان پارة گدایی ، غذایی که آدم های فقیر از مهمانی ها با خود ببرند.

جست‌وجوی هم‌آوا

لولنگ

لغت‌نامه دهخدا

لولنگ . [ لو ل ِ ] (اِ) لولهنگ . لولهین . ابریق و آفتابه ٔ گلی . ابریقی که از گل سازند.- امثال :لولنگش آب می گیرد ؛ صاحب نام است و عنوانی دارد. رجوع به لولهنگ شود.

یلولنگ

لغت‌نامه دهخدا

یلولنگ . [ ی َ لو ل َ ] (ص ) یلولیک . یلوک . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 445). رجوع یه یلوک شود.

لیولنگ

فرهنگ فارسی عمید

ترف؛ قره‌قروت؛ کشک سیاه؛ هبولنگ؛ هلباک.

لولنگ

گویش تهرانی

لولهنگ ، آفتابه گلین

دم لالنگ

گویش مازنی

دم جنبانک

جست‌وجوی مشابه

دم لالنگ

گویش مازنی

دم جنبانک

جست‌وجوی متن

برگ

لغت‌نامه دهخدا

برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از گیاه که اغلب بصورت صفحات

جست‌وجوی هم‌قافیه

دم لالنگ

گویش مازنی

دم جنبانک

سیسلالنگ

واژه‌نامه آزاد

(کرمانی) نوعی پرستو با پاهای بلندتر.

درپیوند

بیشتر بدانید

لالنگ

lālang

معنی

جست‌وجوی دقیق

لالنگ

لغت‌نامه دهخدا

لالنگ

فرهنگ فارسی عمید

لالنگ

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی هم‌آوا

لولنگ

لغت‌نامه دهخدا

یلولنگ

لغت‌نامه دهخدا

لیولنگ

فرهنگ فارسی عمید

لولنگ

گویش تهرانی

دم لالنگ

گویش مازنی

جست‌وجوی مشابه

دم لالنگ

گویش مازنی

جست‌وجوی متن

برگ

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌قافیه

دم لالنگ

گویش مازنی

سیسلالنگ

واژه‌نامه آزاد