لاله وشانفرهنگ فارسی عمیدتیرهای از جانوران دریایی که بدن آنها مانند گل لاله است؛ کرینوئید. Δ نوعی از آن را لالۀ دریایی میگویند.
لاله لالهلغتنامه دهخدالاله لاله . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (ق مرکب ) گل گل . (آنندراج ) : خون لاله لاله می چکد از رنگ آل توگلگونه ٔ هم اند جلال و جمال تو.صائب (از آنندراج ).
خارای دریائیلغتنامه دهخداخارای دریائی . [ ی ِ دَرْ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) حیواناتی هستند که در دریا زیست می کنند و اسم آنها در اصطلاح جانورشناسی خارپوستان است و علت این نام گذاری بواسطه ٔ جلد سخت خارداریست که از اختصاصات طبقه ٔ اپیدرمی میباشد و همین طبقه است که صفحات سخت آهکی و خارهای خارپوستان را
خارپوستانلغتنامه دهخداخارپوستان . (اِ مرکب ) اسم شاخه ای از جانوران است که بهیچوجه نمیتوان وجه شباهتی بین آنها و جانوران دیگر یافت و بعقیده ٔ یکی از دانشمندان علوم طبیعی چنین بنظر میرسد که خارپوستان از عالم دیگر بر روی زمین افتاده اند زیرا در بدن آنها علاوه بر قرینه ٔ دو طرفی ، قرینه ٔ شعاعی (غالب
سرطانلغتنامه دهخداسرطان . [ س َ رَ ] (ع اِ) جانوری است در جوها و تالابها برابر غوک متوسط مشابه بشکل عنکبوت ، آن را بهندی گنگی گویند. (غیاث ). جانوری است در جوها و تالابها برابر غوک متوسط مشابه بشکل عنکبوت ، آن را بهندی گِنگچه گویند و رفتار آن گاهی راست باشد بطرف سر و گاهی کج بطرف عقب رفتار میک
لالهلغتنامه دهخدالاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از شعرای هندوستان از براهمه ٔ کایتهه و از شاگردان قاضی محمد صادق خان اختری . این رباعی او راست :داریم هوای وصل آن یار که نیست خواهیم وفا از آن ستمکار که نیست در فرقت یار صبر جستیم و قرارآواز برآمد ا
لالهلغتنامه دهخدالاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که تقریباً صد خانوارند و در قریه ٔ امام مسکن دارند.
لالهلغتنامه دهخدالاله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده ٔ لیلیاسه و آن از دسته ٔ سوسن ها و از تیره ٔ سوسنی هاست و کاسه و جام آن تشکیل جامی قشنگ و کامل میدهد. (گیاه شناسی گل گلاب ص <span class="hl" dir="ltr
لالهفرهنگ فارسی عمید۱. ‹آلاله› (زیستشناسی) گلی سرخرنگ با سه یا پنج گلبرگ.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد. شقایق؛ شقایقالنعمان.۳. یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله.۴. [قدیمی، مجاز] چهره و گونۀ سرخ.۵. [قدیمی، مجاز] ل
درخت لالهلغتنامه دهخدادرخت لاله . [ دِ رَ ت ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درختی است برگریز و زیبا از تیره ٔ ماگنولیا که اصلش از امریکاست . گلهای لاله ای آن زرد یا نارنجی است . چوبش برای ساختن مبل و اثاثه ٔ داخلی اتاقها بکار میرود. (از دائرةالمعارف فارسی )
درگلالهلغتنامه دهخدادرگلاله .[ دَ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) درکاله . درگاله . دنگاله . دنگداله . یخ زیر ناودان باشد و آن در هوای سرد بشکل مخروطی بسته می شود. (برهان ). گل فهشنگ . (ناظم الاطباء).
دلالهلغتنامه دهخدادلاله . [ دَل ْ لا ل َ / ل ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلالة. دلال . زن واسطه . واسطه میان دو طرف معامله : از درطلبان آن خزانه دلاله هزار در میانه . نظامی .در بازار آن دلاله بود در فنون ذک
دنگلالهلغتنامه دهخدادنگلاله . [ دَ گ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) گلفهشنگ و دنگاله . (ناظم الاطباء). رجوع به دنگاله شود. || تندی و درشتی و سختی و تعدی . (ناظم الاطباء).
تاج لالهلغتنامه دهخداتاج لاله . [ ج ِ ل َ/ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از ذات لاله است .(آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 301). حقه ٔ لاله . || تاج نرگس و گل . (مجموعه مترادفات ص 301).