لامپلغتنامه دهخدالامپ . (فرانسوی ، اِ) قسمی چراغ که مخزنی دارد و در آن مایعی قابل احتراق چون روغن و نفت و غیره ریزند و فتیله ای در آن غوطه ور باشد و بر سر لوله ای از آبگینه دارد که شعله رااحاطه کند. لامپا. || لامپ الکتریک ، حبابی از آبگینه خالی از هوا یا محتوی گازی رقیق و سبک ، دارای سیمهای ن
لامپفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای دارای حباب شیشهای که به کمک جریان الکتریسیته، روشنایی تولید میکند.⟨ لامپ فلوئورسان: لامپ درازی که روشنایی آن شبیه مهتاب و دارای مقداری اشعۀ ماورای بنفش و نور آن بهتر و مفیدتر از نور لامپهای معمولی و از لحاظ مصرف برق باصرفهتر است.
لامپفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.)وسیله ای که جریان الکتریسیته را تبدیل به نور و روشنایی می کند و انواع گوناگون دارد.
صاحبمنصب رفتنیlame duckواژههای مصوب فرهنگستانمقام مسئولی که جانشین او مشخص شده است و هفتههای آخر مسئولیتش را میگذراند متـ . رفتنی
تیغه 6slide 1, lame (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ شیشهای که نمونۀ مورد مطالعۀ میکروسکوپی را بر روی آن قرار دهند
جَست تابستانهLammas shoot, Lammas growth, late-season shoot, proleptic shootواژههای مصوب فرهنگستانرشد نابهنجار جوانۀ خفته در آخر فصل براثر رطوبت بیشازحد متـ . جَست ثانویه secondary shoot
لامیلغتنامه دهخدالامی . (اِخ ) چاپ کننده ٔ تاریخ الیاس نصیبینی . (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 47).
لامپدوزهلغتنامه دهخدالامپدوزه . [ پ ِ زَ ] (اِخ ) نام جزیره ٔ کوچکی از بحر سفید روبروی ساحل شرقی تونس واقع در 130 هزارگزی ساحل تونس و 220 هزارگزی ساحل سیسیل و 175 هزارگزی جنوب غربی مالت . محیط دا
لامپرسلغتنامه دهخدالامپرس . [ ] (اِخ ) گمان میبرند شاگردپلوتارک مورخ یونانی باشد. وی عدد کتابهای استاد خود را دویست و ده گفته است . (ایران باستان ج 1 ص 84).
لامپروالغتنامه دهخدالامپروا. (فرانسوی ، اِ) نام نوعی ماهی سیکلوستوم استوانه ای شکل و طویل . مارماهی . نوعی از آن بهارگاه از دریا به شطوط و رودخانه ها در آید، پوستی بی فلس و چسبنده و گوشتی لذیذ و یک گز درازا دارد و نوع دیگر آن همیشه در آب های شیرین باشد.
لامپدوزهلغتنامه دهخدالامپدوزه . [ پ ِ زَ ] (اِخ ) نام جزیره ٔ کوچکی از بحر سفید روبروی ساحل شرقی تونس واقع در 130 هزارگزی ساحل تونس و 220 هزارگزی ساحل سیسیل و 175 هزارگزی جنوب غربی مالت . محیط دا
لامپرسلغتنامه دهخدالامپرس . [ ] (اِخ ) گمان میبرند شاگردپلوتارک مورخ یونانی باشد. وی عدد کتابهای استاد خود را دویست و ده گفته است . (ایران باستان ج 1 ص 84).
لامپروالغتنامه دهخدالامپروا. (فرانسوی ، اِ) نام نوعی ماهی سیکلوستوم استوانه ای شکل و طویل . مارماهی . نوعی از آن بهارگاه از دریا به شطوط و رودخانه ها در آید، پوستی بی فلس و چسبنده و گوشتی لذیذ و یک گز درازا دارد و نوع دیگر آن همیشه در آب های شیرین باشد.