لامپافرهنگ فارسی عمیدوسیلهای با حباب شیشهای و فتیله، که با سوختن فتیله به کمک سوخت (نفت، روغن و امثال آن) روشنایی تولید میکند.
جَست تابستانهLammas shoot, Lammas growth, late-season shoot, proleptic shootواژههای مصوب فرهنگستانرشد نابهنجار جوانۀ خفته در آخر فصل براثر رطوبت بیشازحد متـ . جَست ثانویه secondary shoot
لامالغتنامه دهخدالاما. (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت باستیا در ایالت (کرس ) فرانسه . دارای 515 تن سکنه .
لامالغتنامه دهخدالاما. (اِ) نوعی از پستانداران نشخوارکننده که بالنسبه عظیم الجثه است و به آن شتر بی کوهان نیز گویند و بومی کشور پرو است .
لامالغتنامه دهخدالاما. (اِخ ) کشیش بودائی تبت . نامی که به رؤسا و پیشوایان دین بودائی که در تبت و مغلستان انتشار دارد اطلاق گردد و اینان ماناسترها و عبادتگاههای این دو کشور را پر کرده اند و به این مناسبت مذهب بودا را مذهب لاما نیز مینامند. قائد اعظم این روحانیون و تمام پیروان آئین مذکور را «
لامیالغتنامه دهخدالامیا. (اِخ ) نام شهری است از تسالی . این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک » که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (323) درگرفت داده است . امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیا دارای 14700 تن سکنه است .
شیشه لامپالغتنامه دهخداشیشه لامپا. [ شی ش َ/ ش ِ ] (اِ مرکب ) شیشه ای که بر چراغهای نفتی گذارندروشنایی و ممانعت از خاموشی را. (یادداشت مؤلف ).
شیشه لامپالغتنامه دهخداشیشه لامپا. [ شی ش َ/ ش ِ ] (اِ مرکب ) شیشه ای که بر چراغهای نفتی گذارندروشنایی و ممانعت از خاموشی را. (یادداشت مؤلف ).