لایموتلغتنامه دهخدالایموت . [ ی َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یموت ) که نمیرد. آنکه نمیرد. بی مرگ . بی موت .- حی ّ لایموت ؛ زنده ای که نمیرد.- || نامی از نامهای خدای تعالی ؛ هو الحی الذی لا یموت : ای بحق بخت تو حی لاینام بادی اندرحفظ
پلاموطلغتنامه دهخداپلاموط. [ پْلا / پ ِ ](اِخ ) ناحیه ای است در ولایت آیدین و سنجاق صاروخان وشمال قضای مغنیسا و تابع مغنیساست ، شامل 29 قریه و اراضی کوهستانی و جنگلی دارد. بمناسبت کثرت محصول پلاموط بچنین نام تسمیه شده است . (قا
لئامتلغتنامه دهخدالئامت . [ ل َ م َ ] (ع اِمص ) ناکسی . (منتهی الارب ). دنائت . || بخیلی . (منتهی الارب ). لئیمی . زُفتی . || بخل . شح . ضد کرم .
قوتفرهنگ فارسی عمیدخوراک؛ خوردنی؛ طعام؛ روزی.⟨ قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد.
نامرانلغتنامه دهخدانامران . [ م ِ ] (نف مرکب ) نمیرنده . لایموت . باقی : ترا گویم ای سید مشرقین که مردم مرانند و تونامران .منوچهری .