لج باز
لج باز .سر غوز افتادن
(لَ) [ ع . ] (ص .) بسیار لج باز و یک دنده .
به فتح ی و سکون ک ،فتح ک :یک دنده و لج باز
جقم . [ ] (ع ص ) خودسر. ستیزکار. لج باز. عنود. سرسخت . لجوج . (دزی ).