لجاجلغتنامه دهخدالجاج . [ ل َ ] (ع اِمص ) لج ّ. لجاجت . (منتهی الارب ). ستهیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القران جرجانی ). عناد. یک دندگی . یک پهلویی . حکر. ستیز. ستیزه . (دهار). ستیزه کردن . (تاج المصادر). ستهندگی . بستهیدن . (زوزنی ). خیره سری . خیره رایی . خیرگی . ستیزه کاری . ملاّجة <span c
لزازلغتنامه دهخدالزاز. [ ل ِ ] (اِخ ) نام اسب حضرت رسول (ص ) که مقوقس والی مصر با ماریه ٔ قبطیه هدیه فرستاد.(منتهی الارب ). نام اسب حضرت رسول . (مهذب الاسماء).
لزازلغتنامه دهخدالزاز. [ ل ِ ] (ع اِ) پشتوان در. (منتهی الارب ). چوپ که پس در افکنند. ج ، لزز. (مهذب الاسماء). || سریش . گویند فلان لِزازُ خصم ؛ یعنی سریش خصم است . || (اِخ ) نام مردی . (منتهی الارب ).
لزازلغتنامه دهخدالزاز. [ ل ِ] (ع مص ) با هم دشمنی کردن . با هم دشمنانگی کردن . با هم خصومت ورزیدن . دشمنی . دشمنانگی . خصومت . ملازه .
لجاج کردنلغتنامه دهخدالجاج کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لج . لجاج . ستیزه کردن . ستهیدن . لجاجت کردن . رجوع به لج و لجاج شود.
لجاجتلغتنامه دهخدالجاجت . [ ل َ ج َ ] (ع مص )لجاج . (منتهی الارب ). رجوع به لجاج شود. ستهیدن . عناد. یک دندگی . یک پهلویی . ستیزه کردن . (تاج المصادر).- لجاجت کردن ؛ لج کردن . لجاج کردن .|| پیکار کردن . (منتهی الارب ). || مبالغه کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || شو
لجاجتدیکشنری فارسی به انگلیسیcontrariness, cussedness, dogged,ness, obstinacy, perversity, self-will, willfulness
عنادفرهنگ فارسی معین(عِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ستیزه کردن ، لجاج ورزیدن . 2 - (اِمص .) لجاج ، سرکشی . 3 - ستیزه .
لجاج کردنلغتنامه دهخدالجاج کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لج . لجاج . ستیزه کردن . ستهیدن . لجاجت کردن . رجوع به لج و لجاج شود.
لجاجتلغتنامه دهخدالجاجت . [ ل َ ج َ ] (ع مص )لجاج . (منتهی الارب ). رجوع به لجاج شود. ستهیدن . عناد. یک دندگی . یک پهلویی . ستیزه کردن . (تاج المصادر).- لجاجت کردن ؛ لج کردن . لجاج کردن .|| پیکار کردن . (منتهی الارب ). || مبالغه کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || شو
استلجاجلغتنامه دهخدااستلجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دعوی کردن رخت کسی را. || ستیهیدن در سوگند و کفاره نادادن بگمان صدق . (منتهی الارب ).