لغتنامه دهخدا
لحب . [ ل َ ] (ع مص ) پاسپر کردن راه فراخ را و گذشتن در آن . و منه فی رسالة ام سلمة الی عثمان : لاتقف سبیلا کان رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم لحبها ای سلکها. || تیغ زدن کسی را. || نشان گذاشتن در چیزی . || به درازا بریدن گوشت را. || تابان گردیدن پشت اسب با اندک پستی . نسو شد