لخنیسلغتنامه دهخدالخنیس . [ ل ُ ] (معرب ، اِ) انف العجل . اناریلّن . رجوع به انف العجل شود . حکیم مؤمن در تحفه گوید: لغت یونانی و نوعی از خیری بری است نبات او قریب به ذرعی و گلش بنفش و برّی و جبلی میباشد و دانه ٔ او سیاه و تلخ به قدر عدسی و نزد بعضی سراج القطرب است . در سیم گرم و دو درهم از ت
لخنیسفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خودرو با گلهای بنفش، دانههای سیاه و تلخ کوچک، از نوع خیری که بلندیش به یک متر میرسد.
لیخنسلغتنامه دهخدالیخنس . [ ن ِ ] (معرب ، اِ) از دسته ٔ میخکها و از تیره ٔ قرنفلیان . در مزارع گندم روید و دانه های آن ماده ٔ سمی آگرستم نین دارد که اگر با دانه های گندم مخلوط شود نان آن را سمی و خطرناک کند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 214).
لخنیس الاکلیلةلغتنامه دهخدالخنیس الاکلیلة. [ ل ُ سُل ْ اِلی ل َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خیری جبلی است و آن خزامی است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به خزامی شود.
لخنیس الاکلیلةلغتنامه دهخدالخنیس الاکلیلة. [ ل ُ سُل ْ اِلی ل َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خیری جبلی است و آن خزامی است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به خزامی شود.
اناریننلغتنامه دهخداانارینن . [ اَ نارْ ری ن ُ ] (اِ) انف العجل . لخنیس . (از لکلرک ). و رجوع به انف العجل شود.
انف العجللغتنامه دهخداانف العجل . [ اَفُل ع ِ ] (ع اِ مرکب ) ثمری است شبیه به بینی گاو، و نبات آن مابین شجر و گیاه و برگ آن شبیه ببرگ کاسنی و ریزه تر از آن و ثمر آن مستعمل نیست بلکه برگ آن مستعمل است . (مخزن الادویه ). اَنارّینُن . لخنیس . (لکلرک ) . و رجوع به مخزن الادویه و تذکره ٔ ضریر داود انطا
لخنیس الاکلیلةلغتنامه دهخدالخنیس الاکلیلة. [ ل ُ سُل ْ اِلی ل َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خیری جبلی است و آن خزامی است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به خزامی شود.