یلنبولغتنامه دهخدایلنبو. [ ی َ لَم ْ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) یلمبو. رفتن و آمدن بی قصدی . بی کاری به هرجای رفتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یلمبو شود.- یلنبو زدن ؛ یلمبو زدن . بی کاری و بی نتیجه ای و بی قصدی گردیدن . (یادداشت مؤلف ).
لنبگالغتنامه دهخدالنبگا. [ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) لنبگ . (ماللهند بیرونی ص 130). لَمغان . رجوع به لمغان شود.
لنبگلغتنامه دهخدالنبگ . [ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) لَمْغان یا مردم آن . رجوع به ماللهند بیرونی ص 206 شود. لنبگا. رجوع به لمغان شود.
لنبوسلغتنامه دهخدالنبوس . [لُم ْ ] (اِ) اندرون دهان را گویند یعنی گرد به گرد رخساره از جانب درون . (برهان ). درون دهان گرداگرد.
آب لمبوفرهنگ فارسی معین(لَ) (ص مر.) (عا.) = آب لنبو: 1 - میوه ای که در اثر فشردن آبش را از دانه جدا کرده باشند، مانند انار. 2 - هرچیز له شده .
لنبوسلغتنامه دهخدالنبوس . [لُم ْ ] (اِ) اندرون دهان را گویند یعنی گرد به گرد رخساره از جانب درون . (برهان ). درون دهان گرداگرد.
یلنبولغتنامه دهخدایلنبو. [ ی َ لَم ْ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) یلمبو. رفتن و آمدن بی قصدی . بی کاری به هرجای رفتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یلمبو شود.- یلنبو زدن ؛ یلمبو زدن . بی کاری و بی نتیجه ای و بی قصدی گردیدن . (یادداشت مؤلف ).