ترجمه مقاله

لنگ

lang

۱. انسان یا حیوانی که پایش آسیب ‌دیده و نتواند درست راه برود.
۲. پای‌ آسیب‌دیده که بلنگد.
۳. خسته و وامانده: ◻︎ پای ما لنگ است و منزل بس دراز / دست ما کوتاه و خرما بر نخیل (حافظ: ۱۰۱۹).
۴. نیازمند به چیزی.
⟨ لنگ کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]
۱. آسیب رساندن به پای کسی، به‌گونه‌ای که بلنگد.
۲. [مجاز] کاری را تعطیل کردن.
۳. [مجاز] توقف کردن قافله میان راه.

۱. پا، پاچه، ران
۲. عدل، لنگه
۳. تک، طاق، فرد
۴. زمان، گاه، وقت، هنگام

ترجمه مقاله