= لولیدن
〈 لول خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن؛ لولیدن.
〈 لول زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = لول خوردن
۱. سرحال، سرخوش، سرمست، شوخچشم، ملنگ، نشئه
۲. خراب، طافح، مست
۳. قلم، لوله
۴. جنبش، حرکت، وول
۵. بیآزرم، بیحیا، بیشرم