لولیدنلغتنامه دهخدالولیدن . [ دَ ] (مص ) جنبیدن چنانکه کرم در جای خویش . در تداول عامه ، جنبیدن چنانکه کرم خرد دراز سرخ در آب . جنبیدن چنانکه مار حلقه زده بر خود یا کرمهای بسیاری در جائی از خشکی یا آب . جنبیدن بر جای بی پیش رفتن . مخیدن . پیچان رفتن . جنبیدن چنانکه کرم در آب یا کیک در جامه . جن
لولیدنفرهنگ فارسی عمیددر جای خود جنبیدن و پیچیدن؛ لول خوردن؛ لول زدن.⟨ درهم لولیدن: [عامیانه] درهم رفتن و در یکجا جنبیدن جمعیت.
لولیدنفرهنگ فارسی معین(دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) در جای خود جنبیدن و پیچیدن . 2 - رفت و آمد کردن به آهستگی . 3 - نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود.