لوندیلغتنامه دهخدالوندی . [ ل َ وَ ] (حامص ) عمل لوند : از هواداری ما و تو چو مستغنی است یارای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی .کمال خجندی .
چغلوندیلغتنامه دهخداچغلوندی . [ چ َ غ َ وَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خرم آباد به بروجرد، میان «تجره » و «آب سرد» در 45 هزارگزی خرم آباد.
چقلوندیلغتنامه دهخداچقلوندی . [ چ َ ق َ وَ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که درکنار راه شوسه ٔ چقلوندی به بروجرد واقع است . جلگه وسردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ هرو، محصولش غلات ، لبنیات و پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع
چقلوندیلغتنامه دهخداچقلوندی . [چ َ ق َ وَ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان خرم آباد که در شمال خاوری شهرستان واقع و حدود آن به شرح زیر است : از باختر به کوه ریمله بخش حومه ، از خاور به بخش سیلاخور شهرستان بروجرد، از شمال به کوه گرین بخش سیلاخور و از جنوب به کوه بلومان و بخش زاغه . موقعیت طبیع
نخود الوندیلغتنامه دهخدانخود الوندی . [ ن ُ خ ُ دِ اَل ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به لغت اصفهان ، زراوند مدحرج است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زراوند مدحرج شود.
الوندیلغتنامه دهخداالوندی . [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کلهر. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 61).