ترجمه مقاله

لوچ

luč

کسی که چشمش پیچیده باشد؛ چپ‌چشم؛ چشم‌گشته؛ کج‌چشم؛ احول؛ کلاج: ◻︎ خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی: ۱۷۸).

احول، احول، دوبین، کاچ، کاژ، کاژ، کجنظر، کژبین

ترجمه مقاله