لژیونفرهنگ فارسی معین(لِ یُ) [ فر. ] (اِ.) از تقسیمات ارتش روم که از سه هزار تا شش هزار نفر تشکیل می شد.
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
گلگونلغتنامه دهخداگلگون . [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رنگ ، چه گل به معنی سرخ و گون رنگ و لون را گویند. (برهان )(غیاث ). گلرنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از آب جوی هر ساعت همی بوی گلاب آیددر او شسته ست پنداری نگار من رخ گلگون . رودکی .همی
پیلونلغتنامه دهخداپیلون . [ ل َ وَ ] (اِ) نوعی از حریر لطیف که از آن اقمشه ٔ نفیس کنند. (شعوری ج 1 ص 261).
لژیون دنورفرهنگ فارسی عمیدنشان افتخاری در فرانسه که ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۲ میلادی تعیین کرد و امروز نیز اعطا میشود.
لژیون دنورفرهنگ فارسی عمیدنشان افتخاری در فرانسه که ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۲ میلادی تعیین کرد و امروز نیز اعطا میشود.