لیاقتلغتنامه دهخدالیاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) لیاقة. سزاواری . شایستگی . زیبائی . برازندگی . موافق و درخور آمدن . اندرخوری . قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی ). || فضل و دستگاه . (آنندراج ).
لیاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ably _, caliber, capability, capacity, competence, desert, efficiency, makings, qualification
لاقطلغتنامه دهخدالاقط. [ ق ِ ] (ع ص ) رفوگر. || بنده ٔ آزاد کرده و ماقط بنده ٔ لاقط و ساقط بنده ٔ ماقط و منه بنو ساقطبن ماقطبن لاقط. (منتهی الارب ). || چیننده . برچیننده . از زمین برگیرنده .
لاقیدلغتنامه دهخدالاقید. [ ق َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا، نه + قید، بند) بی قید. سهل انگار. لاابالی . بی اعتنا.
پلاکتفرهنگ فارسی عمیدسلولهای قرصی شکل خون که در مغز استخوان ساخته میشوند و مادهای به نام ترومبوکیناز ترشح میکنند که در انعقاد خون مؤثر است.
حرف لیاقتلغتنامه دهخداحرف لیاقت . [ ح َ ف ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة لیاقت . پساوند شایستگی و سزاواری . شمس قیس گوید: واوو الف و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی لیاقت و شایستگی چیزی دهد، چنانکه گوشوار و شاه وار. و نزدیک به همین معنی جامه وار و نامه وار و خانه وار یعنی به اندازه ٔ جا
بالیاقتلغتنامه دهخدابالیاقت . [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: با+ لیاقت ) که لیاقت داشته باشد. که لایق باشد. و رجوع به لیاقت و لایق شود.
تپاندنیلغتنامه دهخداتپاندنی . [ ت َ دَ ] (ص لیاقت ) (از: تپاندن + یای لیاقت ). قابل فروکردن . قابل جای دادن .
لیاقت علی خانلغتنامه دهخدالیاقت علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی از مردم پنجاب و از خاندانی مدعی فرزندی انوشیروان عادل . وزیردارائی اولین کابینه ٔ هندوستان از یاران نزدیک محمدعلی جناح و رئیس الوزراء پاکستان پس از تجزیه ٔ هند به دو کشور. متولد 1279 و مقت
حرف لیاقتلغتنامه دهخداحرف لیاقت . [ ح َ ف ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة لیاقت . پساوند شایستگی و سزاواری . شمس قیس گوید: واوو الف و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی لیاقت و شایستگی چیزی دهد، چنانکه گوشوار و شاه وار. و نزدیک به همین معنی جامه وار و نامه وار و خانه وار یعنی به اندازه ٔ جا
بالیاقتلغتنامه دهخدابالیاقت . [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: با+ لیاقت ) که لیاقت داشته باشد. که لایق باشد. و رجوع به لیاقت و لایق شود.