لیره

lire

معنی

واحد پول انگلستان، ترکیه، قبرس، مصر، سوریه، لبنان، ایرلند، و سودان.

جست‌وجوی دقیق

لیره

لغت‌نامه دهخدا

لیره . [رَ / رِ ] (اِ) مسکوک زرین انگلیسی . پولی از انگلیس و ترک : لیره ٔ ترک . لیره ٔ استرلینگ . لیره ٔ عثمانی . رجوع به کتاب النقود العربیة ص 229 و فهرست آن شود. صاحب فرهنگ نظام گوید: اصل کلمه از لیبر یونان

لیره

فرهنگ فارسی عمید

واحد پول انگلستان، ترکیه، قبرس، مصر، سوریه، لبنان، ایرلند، و سودان.

لیره

دیکشنری فارسی به عربی

باون

لیره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lira

لیره

دیکشنری فارسی به ترکی

lira

جست‌وجوی هم‌آوا

لره

لغت‌نامه دهخدا

لره . [ ل َ رَ ](اِخ ) کوهی به ارتفاع 9200 پا، میان استرآباد و تاش . (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 79).

لره

لغت‌نامه دهخدا

لره . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) کرسی بخش در «شِر». از ولایت بورژ. کنار کانال لوآر به فرانسه . دارای 1076 تن سکنه .

لره

لغت‌نامه دهخدا

لره . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) ژان . روزنامه نویس فرانسوی . مولد کارنتان در قرن هفدهم میلادی .

لریه

لغت‌نامه دهخدا

لریه . [ ] (اِخ ) نام موضعی ظاهراً به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 156 شود.

لَپَره

گویش بختیاری

1. کهیر، برجستگىهاى سرخرنگ روى سطح پوست بدن؛ 2. لخته، ژلهمانند.

جست‌وجوی مشابه

لیرهارون

لغت‌نامه دهخدا

لیرهارون . (اِخ ) ده کوچکی از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 12000گزی شمال باختری دهدز، کنار راه مالرو تک اولاد به موریه . دارای 37 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span

لیرها

lyres

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خانواده‏ای از زه‏صداهای مرکب مطلق که زه‏های آنها به موازات صفحۀ ساز کشیده می‏شود

لیره زر

دیکشنری فارسی به عربی

ملک

لیره ترک

دیکشنری فارسی به ترکی

türk lirası

لیره سر

گویش مازنی

از توابع خرم آباد تنکابن

جست‌وجوی متن

lira

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیرا، لیره ترک، لیره عثمانی، لیره سابق اتریش

Italian lira

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیره ایتالیایی

Turkish lira

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیره ترکیه

پنس

فرهنگ فارسی معین

(پِ) [ انگ . ] (اِ.) یک دوازدهم شلینگ (بیست شلینگ یک لیره است ).

pounder

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پودر، کوبنده، وزن شده برحسب رطل، هاون، برحسب لیره

جست‌وجوی هم‌آغاز

لیرهارون

لغت‌نامه دهخدا

لیره زر

دیکشنری فارسی به عربی

ملک

لیره ترک

دیکشنری فارسی به ترکی

türk lirası

لیره سر

گویش مازنی

از توابع خرم آباد تنکابن

لیرها

lyres

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خانواده‏ای از زه‏صداهای مرکب مطلق که زه‏های آنها به موازات صفحۀ ساز کشیده می‏شود

جست‌وجوی هم‌قافیه

حصن قلیره

لغت‌نامه دهخدا

حصن قلیره . [ ح ِ ن ِ ق َ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 58).

کولیره

لغت‌نامه دهخدا

کولیره . [ رَ ] (اِخ ) قلییره . شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شهری است به اسپانی در ولایت «بلنسیه » و بر کنار رود «ژوکار» واقع است و 14000 تن سکنه دارد و محل صدور پرتقال و آذوقه است . (از لاروس ).

پیاستر یک صدم لیره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

piaster

ولیره

گویش مازنی

۱ویار – اشتیاق زیاد ۲تهوع

فلیره

گویش مازنی

صدایی که از بینی اسب و برخی چارپایان خارج شود

درپیوند

بیشتر بدانید

لیره

lire

معنی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به ترکی

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

گویش بختیاری

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به ترکی

گویش مازنی

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فرهنگ فارسی معین

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به ترکی

گویش مازنی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

گویش مازنی

گویش مازنی