لیزآبهلغتنامه دهخدالیزآبه . [ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) لیزاب . لعاب . آب لزج که از دهان یا بینی آدمی و مرغان و گاو و سگ و امثال آن برآید. آب لعابی و لزج چون آب دهان طفل و بعض بیماران و آب دهان گاو. آبی لزج چنانکه آب هندوانه ٔ زمستان بر او گذشته .
لیزابهفرهنگ فارسی معین(بَ یا بِ) (اِمر.) = لیزآب : 1 - آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید. 2 - آب لزج که از میوه (مثلاً هندوانه ای که زمستانی بر آن گذشته ) برآید.
لیزابهmucusواژههای مصوب فرهنگستانترشح لعابدار و روان غدهها که از نمکهای غیرآلی مختلف و یاختههای سنگفرشی ریزشیافته و یاختههای سفید تشکیل شده است
پوشچنگار نگینیاختهsignet ring cell carcinomaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تودینۀ لیزابهساز بسیار بدخیم که دارای یاختههای وارویشی با هستههایی است که توسط تودهای از لیزابه به یک طرف یاخته رانده شدهاند
درونزهلادendometrium, tunica mucosa uteriواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ لیزابهای که سطح داخلی زهدان را میپوشاند