لیلةالقدرلغتنامه دهخدالیلةالقدر. [ ل َ ل َ تُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) شب اندازه کردن کارها. (ترجمان القرآن جرجانی ). شبی که در آن تقدیر چیزها کرده شود. شبی است در سال یکبار و در تعیین آن اختلاف روایات است مگر نزدیک اکثر،شب بیست وهفتم رمضان است و عبادت این شب بهتر از عبادت هزار ماه است . (غیاث ). در
لیلةالقدرفرهنگ فارسی عمیدیکی از شبهای هفدهم، نوزدهم، بیستویکم، بیستوسوم، و شب بیستوهفتم ماه رمضان که شبی با عزت و شرف است و هرکس در آن عبادت کند عزیز و مکرم شود و دعایش به اجابت مقرون گردد.
جلبیبلغتنامه دهخداجلبیب . [ ج ِ ] (از ع ، اِ) مماله ٔ جلباب : شب عشاق لیلةالقدر است چون برون آوری سر از جلبیب . رودکی .رجوع به جلباب شود.
لیلةلغتنامه دهخدالیلة. [ ل َ ل َ ] (ع اِ) یکشب . || شب .- لیلةالاثنین ؛ شب دوشنبه .- لیلةالرقائب ؛ شب رقائب .- لیلةالقدر ؛ شب قدر.- لیلةالهریر ؛ شب بانگ سگ . اشارت است به شب وقعه
بلجةلغتنامه دهخدابلجة. [ ب ُ ج َ] (ع اِ) سپیده ٔ صبح . (منتهی الارب ). انتهای شب هنگام آشکار شدن فجر، گویند: رأیت بلجة الصبح ؛ یعنی روشنی صبح را دیدم . (از اقرب الموارد). || گشادگی میان دو ابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشن و از آن جمله است که گویند «لیلةالقدر بلجة». (از منتهی ا
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ] (اِخ ) ابن حباشةبن اوس بن بلال اسدی پدر ذر میباشد. ابوالقاسم بن ابی عبداﷲبن مندة در کتاب «من روی حدیث لیلةالقدر» حدیثی از وی آورده . و آن حدیث چنین است : «من طریق ذربن حبیش قال حدثنی اُبی ّ...» و او اُبی بن کعب صحابی است لیکن ابوالقاسم مذکور او را به فتح همزه خواند
شبفرهنگ فارسی عمیداز غروب تا طلوع آفتاب که هوا تاریک است؛ فاصلۀ میان غروب خورشید تا سپیدۀ صبح: ◻︎ همیراند چون باد لشکر به راه / به رخشندهروز و شبان سیاه (فردوسی: ۸/۲۱۴).⟨ شب برات: شب پانزدهم شعبان؛ شب چک.⟨ شب چک: [قدیمی] = ⟨ شب برات: ◻︎ چراغان در شب چک آنچنان شد / که گیتی رشک هفتمآسم