مینگذارmine layer, mine planter shipواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که ویژۀ مینگذاری طراحی و ساخته شده است
فراکِشَند مِهین میانگینmean high-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فراکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند مِهین میانگینmean low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند فروتر مِهین میانگینmean lower low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندهای فروتر در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
مینmine 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای حاوی مقداری مواد منفجره که برای نابود کردن یا آسیب رساندن به وسایل نقلیه زمینی و دریایی و هوایی یا افراد به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
مؤنثفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی م] مؤنث، ماده های تأنیث، مادگی، زنانگی، جنس لطیف نامحرم نسا، نسوان، زن▼
جنس مؤنثfemale 1واژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ فمینیسم، لفظی که در آن به تفاوتهای جنسی صرفاً زیستشناختی توجه شده است نه به زن در موقعیت و ساختار اجتماعی
مؤنثفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی م] مؤنث، ماده های تأنیث، مادگی، زنانگی، جنس لطیف نامحرم نسا، نسوان، زن▼