رسیتاتیففرهنگ فارسی عمیدنوعی آواز یک نفره که خواننده کلمات را با آهنگ و حالت مخصوص که مؤید معنی آن باشد بیان میکنند.
گواهینامۀ بارچینیstowage certificateواژههای مصوب فرهنگستانمدرکی که یک بازرس معتبر به فرمانده کشتی میدهد و مؤید بارچینی درست و مطمئن کالاست
گواهی سنجشanalysis certificate, certificate of analysisواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که پس از ارزیابی یک فراوردة دارویی صادر میشود و مؤید رعایت استانداردهای لازم در تهیة آن فراورده است
مصوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ده، قطعی، پذیرفته، مجاز، تنفیذشده، مؤید، مرضیالطرفین، مصدق، مصوبه، مثبت