موبئةلغتنامه دهخداموبئة. [ب ِ ءَ ] (ع ص ) زمین بیمارناک گردیده . (از منتهی الارب ). زمینی که در آن مرگامرگی باشد. (ناظم الاطباء).
مؤبهلغتنامه دهخدامؤبه . [ م ُ ءَب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) یادآورنده . آگاه کننده . (از منتهی الارب ). آن که آگاه می کند و به کسی یاد می هد. (ناظم الاطباء). به یاددهنده . (آنندراج ). || تهمت زننده . تهمت نهنده او را به ... (از منتهی الارب ). || آن که توقیر می کند کسی را و احترام می نماید و ستایش می
مابه الاحتیاجلغتنامه دهخدامابه الاحتیاج . [ ب ِ هِل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) هرچه بدان محتاج باشند. (ناظم الاطباء).
مابه الاختلافلغتنامه دهخدامابه الاختلاف . [ ب ِ هِل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه که مایه ٔ دوگانگی و جدائی و عدم موافقت دو چیز گردد. مایه ٔ کشمکش . علت منازعة.
ستیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، ستیزه، مبارزه▼، جنگجویی، جدل، گیرودار، درگیری، برخورد، دشمنی پرخاش، مشاجره، مناقشه نزاع، منازعه، مرافعه، غائله، دعوا ورزش مایۀ ستیز، مابهالنزاع، مایۀنفاق
مایۀ نفاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) اق، ریشۀ دعوا، مابهالنزاع، مورد دعوا، مایۀ ستیز، علت جنگ اختلافات قومی، جداییطلبی، اختلافات مرزی، درگیری مرزی، جنگ داخلی درجۀ احتراق، نقطۀ جوش
نزاعلغتنامه دهخدانزاع . [ ن ِ ] (ع اِمص ) خصومت و دشمنی دو نفر با هم با زبان یا استعمال اسلحه . (فرهنگ نظام ). با هم کشاکش کردن به خصومت . (غیاث اللغات ). خصومت و دشمنی ، و با لفظ جستن و کردن و برداشتن مستعمل است . (آنندراج ). منازعه و گفتگو با هم . خصومت . ستیزگی . کشاکش در برآوردن حق خود. ا
شلمابهلغتنامه دهخداشلمابه . [ ش َ ل ْ / ش َ ل َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شلغم پخته در آب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ). || آب شلغم . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
ساز گرمابهلغتنامه دهخداساز گرمابه . [ زِ گ َ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسباب حمام . رخت حمام : گاه روز او چو بخت من برخاست ساز گرمابه کرد یک یک راست . نظامی (هفت پیکر).رجوع به ساز شود.
گرمابهلغتنامه دهخداگرمابه . [ گ َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) حمام . (دهار) (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). گرمابان . (جهانگیری ) : شد به گرمابه درون استاد غوشت بود فربی و کلان و خوب گوشت . رودکی .یک روز به