مآخذلغتنامه دهخدامآخذ. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأخَذ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مأخذ شود. || دامها. (از اقرب الموارد).- مآخذالطیر ؛ دامها و جز آن که بدان مرغان را صید کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جاهایی که مرغان را گیرند. (از اقرب الموارد).
ماخضلغتنامه دهخداماخض . [ خ ِ ] (ع ص ) درد زه گرفته و نزدیک به زادن رسیده . ج ، مواخض و مُخَّض . || شاة ماخض ؛ گوسپند باردار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ماخطلغتنامه دهخداماخط. [ خ ِ ] (ع ص ) آنکه آب و مشیمه از بچه ٔ نوزاده دور کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ناتج . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مأخذلغتنامه دهخدامأخذ. [ م َءْ خ َ ] (ع اِ) مکان اخذ. (ناظم الاطباء). جایی که چیزی را از آن گیرند. (غیاث ). جای گرفت . ج ، مآخذ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل صدور چیزی و مصدر و اصل و بنیاد و سرچشمه . (ناظم الاطباء). منبع. مدرک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در اصطلاح نگارش اصل و منبعی
مأخذلغتنامه دهخدامأخذ. [ م َءْ خ َ ] (ع اِ) مکان اخذ. (ناظم الاطباء). جایی که چیزی را از آن گیرند. (غیاث ). جای گرفت . ج ، مآخذ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل صدور چیزی و مصدر و اصل و بنیاد و سرچشمه . (ناظم الاطباء). منبع. مدرک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در اصطلاح نگارش اصل و منبعی
مآخذلغتنامه دهخدامآخذ. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأخَذ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مأخذ شود. || دامها. (از اقرب الموارد).- مآخذالطیر ؛ دامها و جز آن که بدان مرغان را صید کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جاهایی که مرغان را گیرند. (از اقرب الموارد).