ماضیلغتنامه دهخداماضی . (ع ص ) گذرنده . (منتهی الارب ). گذرنده و گذشته . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قاطع هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برنده و قاطع خواه شمشیر باشد و یا جز آن . (ناظم الاطباء) : شمشیر ماضی او به منام نیام راضی نشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <
ماضیفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) فعلی که بر زمان گذشته دلالت میکند، مانندِ رفت؛ گذشته.۲. گذشته؛ سپریشده.۳. [قدیمی] مرده؛ درگذشته.۴. (اسم) [قدیمی] زمان گذشته.
فیلم بلند تلویزیونیtelepic, made-for-television features, made-for-TV, made-for-TV movie, telefilm, telemoviesواژههای مصوب فرهنگستانفیلم بلندی که برای پخش از تلویزیون ساخته میشود
جاذبههای انسانساختman-made attractionsواژههای مصوب فرهنگستانجاذبههایی که انسان میسازد یا پدید میآورد، مانند پارکهای موضوعی و رویدادهای ویژه از قبیل مسابقات المپیک و نشستها و همایشها و تفریحات و ورزشهای گوناگون
نمایش خوشساختwell-made play 1واژههای مصوب فرهنگستانشکلی از نمایش با ساختار محکم که در قرن نوزدهم به وجود آمد و بیش از آنکه بر شخصیتپردازی مبتنی باشد، بر پایۀ پِیرنگی پیچیده استوار است
نمایشنامۀ خوشساختwell-made play 2واژههای مصوب فرهنگستاننمایشنامهای با ساختار محکم که در قرن نوزدهم به وجود آمد و بیش از آنکه بر شخصیتپردازی مبتنی باشد، بر پایۀ پِیرنگی پیچیده استوار است
ماضیاتلغتنامه دهخداماضیات . (ع ص ، اِ) ج ِ ماضیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماضیه شود.
ماضیهلغتنامه دهخداماضیه . [ ی َ ] (ع ص ) به معنی گذشته . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، گذشته . (ناظم الاطباء). تأنیث ماضی . ج ، ماضیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غرض از این مجموعه ... بقای سیرت و سریرت او و اسلاف ماضیه ، سلاطین آل سلجوق ... (راحةالصدور ص <s
ماضيدیکشنری عربی به فارسیگذشته , پايان يافته , پيشينه , وابسته بزمان گذشته , پيش , ماقبل , ماضي , گذشته از , ماوراي , درماوراي , دور از , پيش از , در زماني بسياردور , در گذشته , در قديم
سلطان ماضیلغتنامه دهخداسلطان ماضی . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمود غزنوی است . رجوع به محمود غزنوی شود.
ماضی بنلغتنامه دهخداماضی بن . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه است که در بخش زراب شهرستان سنندج واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ماضیاتلغتنامه دهخداماضیات . (ع ص ، اِ) ج ِ ماضیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماضیه شود.
ماضیهلغتنامه دهخداماضیه . [ ی َ ] (ع ص ) به معنی گذشته . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، گذشته . (ناظم الاطباء). تأنیث ماضی . ج ، ماضیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غرض از این مجموعه ... بقای سیرت و سریرت او و اسلاف ماضیه ، سلاطین آل سلجوق ... (راحةالصدور ص <s
سلطان ماضیلغتنامه دهخداسلطان ماضی . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمود غزنوی است . رجوع به محمود غزنوی شود.
امیر ماضیلغتنامه دهخداامیر ماضی . [ اَ رِ ] (ترکیب اضافی وضعی ) برخی از سلاطین را بعد از مرگشان با این نام خوانده اند: در تاریخ سامانیان امیراسماعیل سامانی و در تاریخ غزنویان سلطان محمود غزنوی . (از تاریخ بیهقی ) (از تاریخ بخارای نرشخی ).