ماعونلغتنامه دهخداماعون . (اِخ ) سوره ٔ صد و هفتمین از قرآن کریم ، مکیه و آن هفت آیت است ، پس از قریش و پیش از کوثر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماعونلغتنامه دهخداماعون . (ع اِ) نیکویی و احسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکویی . (از اقرب الموارد). || باران . || آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرچه بدان سودی ونفعی باشد و همدیگر را عاریت دهند مانند تبر و تیشه و دیگ و دلو و جز آن و قماش خانه . (منتهی الارب )
ماعونفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که از آن کمک جویند و سود برند. 2 - اسباب خانه مانند دیگ و تابه و غیره . 3 - معروف . 4 - زکات . 5 - طاعت . 6 - باران . 7 - آب .
مَاعُونَفرهنگ واژگان قرآنهر عملي و هر چيزي است که به شخصي محتاج داده شود ، و حاجتي از حوائج زندگي او را بر آورد ، مانند قرض و هديه و عاريه و امثال آن . (عبارت "يَمْنَعُونَ ﭐلْمَاعُونَ" یعنی : از [رسیدن] وسايل و ابزار ضرورى زندگى [و زكات و هديه و صدقه به نيازمندان] جلوگیری می کنند)
ماک -ماهونلغتنامه دهخداماک -ماهون . [ هَُ ] (اِخ ) (پاتریس کنت دو) دوک ماژانتا و مارشال فرانسوی که در سولی متولد شد (1808-1893م .) و در جنگهای کریمه با تصرف مالاکوف و در ایتالیا در فتح ماژانتا لیاقت خود را آشکارا ساخت . در سالهای <
مواعینلغتنامه دهخدامواعین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ ماعون . (ناظم الاطباء). ج ِ ماعون به معنی اثاث و لوازم خانه . (یادداشت مؤلف ) : افتتاح دکاکین آهنگری خواه حلبی سفید که ماده ٔ اقسام اوعیه و مواعین و سماورهای بزرگ و کوچک است ... (المآثر و آلاثار ص <span class="hl" dir="ltr"
کوثرلغتنامه دهخداکوثر. [ ک َ ث َ ] (اِخ ) سوره ٔ صدوهشتمین از قرآن ، مکیه و آن سه آیت است ، پس از ماعون و پیش از کافرون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
افتتاحیةلغتنامه دهخداافتتاحیة. [ اِ ت ِ حی ی َ ] (ع ص نسبی ) نسبت به افتتاح بمعنی گشودن است . - سنه ٔ افتتاحیه ؛ نام سال اول بعثت رسول (ص ) از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه و همچنین نام سال اول نزول قرآن به مکه است که همان سال اول بعثت باشد. در این سال سوره ٔ فاتحه ،
مبللغتنامه دهخدامبل . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) اثاث البیت . کاچال . رخت . رخت خانه . ماعون . قماش خانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عموماً به تمام اشیاء منقولی که در خانه مورد استفاده قرار می گیرد و یا برای تزیین خانه به کار می رود و خصوصاً به چهارپایه های به نسبت بزرگی اطلاق کنندکه از چوب و
بارانلغتنامه دهخداباران . (اِ) ترجمه ٔ مطر وبا لفظ باریدن و دادن و زدن و گرفتن و خوردن و استادن و چکیدن و گذشتن مستعمل است . (آنندراج ). قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد و سبب حصول آن تحثر بخار آبی است که ابر از آن حاصل شده و بادهائی که از روی دریا میوزد چون مقدار زیادی بخار آب با خود