ماچوچهلغتنامه دهخداماچوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) ظرفی باشد لوله دار که با آن شربت و دارو درگلوی اطفال ریزند. (برهان ). ظرفی که بدان دوا در گلوی اطفال ریزند. (آنندراج ) (از جهانگیری ) (انجمن آرای ناصری ). داروریز بود که در گلوی کودکان دارو بدان افکنند. (اوبهی ). «
مأوةلغتنامه دهخدامأوة. [ م َءْ وَ ] (ع اِ) زمین پست . ج ، مَاءْوْ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مأویةلغتنامه دهخدامأویة. [ م َءْ ی َ ] (ع مص ) بخشودن و ترحم نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ماویةلغتنامه دهخداماویة. [ وی ی َ ] (ع اِ) آیینه . ج ، ماوی ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آیینه و چنین می نماید که نسبت است به ماء به جهت درخشندگی و شفافیت آن . (از تاج العروس ج 9 ص 413). || (ص نسبی ) مؤنث ماوی ّ. مائی
ماویةلغتنامه دهخداماویة. [ وی ی َ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی . (تاج العروس ،ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص <span class="hl" dir
چهلغتنامه دهخداچه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حواشی برهان قاطع چ معین ). چون در آخر کلمه درآورند افاده ٔ تصغیر کند مانند باغچه و ط
طفللغتنامه دهخداطفل . [ طِ ] (ع اِ) بچه . نوزاد آدمی .زغلول . کودک . مولود. (منتخب اللغات ). نوزاد مردم و جانوران وحشی . (منتهی الارب ). کودک خرد. یکی را گویند و جماعتی را نیز گویند. (مهذب الاسماء). مسعودی گوید:طفل خردتر از صبی است . ج ، اطفال . صاحب آنندراج گوید: زمان طفولیت از ولادت تا وقت
ریختنلغتنامه دهخداریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی به ظرفی یا به روی زمین جاری کردن . (فرهنگ فارسی معین ). افراغ . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (منتهی الارب ). تفجرة