ماکتلغتنامه دهخداماکت . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح معماری ) نمونه ای از یک ساختمان ، کارگاه ، کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن دهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند. || (اصطلاح نقاشی ) نمونه ٔ کوچک از شی ٔ که نقاشان اطوار مختلف آن را مورد مطالعه قرار
ماکتفرهنگ فارسی عمیدنمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل، و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه میشود.
مآقطلغتنامه دهخدامآقط. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأقِط. (اقرب الموارد) : و چند روز در مقاحم آن ملاحم و مبارک آن معارک و مساقط آن مآقط از لطمه ٔ حدود ظبات بر خدود کمات ... خون چون صوب انواء و ذوب انداء چکید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 365</s
ماقتلغتنامه دهخداماقت . [ ق ِ ] (ع ص ) دشمن گیرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ماکثلغتنامه دهخداماکث .[ ک ِ ] (ع ص ) درنگ و انتظارکننده . (آنندراج ). مکث نماینده و درنگ کننده و انتظارکشنده . ج ، ماکثون . (ناظم الاطباء). درنگ و اقامت کننده . (از اقرب الموارد).
ماکدلغتنامه دهخداماکد. [ ک ِ ] (ع ص ) اقامت کننده در جایی و مؤنث آن ماکدة. (از اقرب الموارد). || آنکه پیوسته بر یک قرار بماند و گویند ماء ماکد، آبی که بر یک قرار ماند، و دَرّ ماکد، شیری که پیوسته بر یک قرار باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در ماکد، شیر که پیوسته بر یک قرار ماند. (منته
میاکیدلغتنامه دهخدامیاکید. [ م َ ] (ع اِ) دوالها که بدان کوهه ٔ زین بندند. (منتهی الارب ، ماده ٔ وک د) (آنندراج ). بندهایی که بدان جزءپیشین پالان شتر را به هم می بندند. (ناظم الاطباء).