مایتحلللغتنامه دهخدامایتحلل . [ ی َ ت َ ح َل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) هرچیز که گداخته می شود و تحلیل می رود و هضم می شود. (ناظم الاطباء).چیزی که تحلیل می شود در بدن . (فرهنگ فارسی معین ).- بدل مایتحلل . رجوع به همین ترکیب ذیل «بدل » شود.|| هرچیز قابل هضم و تحلیل و گد
ضرورتلغتنامه دهخداضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس . (گلستان ). درویشی را ضرورتی پیش آمدگلیم یاری بدزدید. (گلست