هباریةلغتنامه دهخداهباریة. [ هَُ ی َ ] (ع اِ) آن چیزی از پرز پنبه که میپرد و همچنین از پشم و پر. (ناظم الاطباء). ریشه و ریزه ٔ پنبه و پشم که بپرد. (منتهی الارب ).ما طار من الریش . (اقرب الموارد). || چرک وسبوسه ٔ سر. مایتعلق باسفل الشعر مثل النخالة من وسخ الرأس . (تاج العروس ).
همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قائم بهذات، عارض علائم، علامت قراین، وجه زمینه، پسزمینه قمر، اَنِکس، اقمار ملازمین، اصحاب، مرید، پیرو همراه▼، همسر، صحابه، همنشین، مصاحب، مع
تبریزیلغتنامه دهخداتبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲ تاج الدین ابوالحسن الاردبیلی التبریزی الشافعی . ساکن قاهره که بسال 746 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - القسطاس (احکام در علم حدیث ). 2 -
قاضی بدیعی دمشقیلغتنامه دهخداقاضی بدیعی دمشقی . [ ب َ ی ِ دِ م ِ ] (اِخ ) یوسف قاضی موصل ، ادیبی است فاضل و منشی که در نظم و نثر و صنعت انشاء دستی توانا داشته و از مشاهیر فضل و ادب می باشد. بعضی از اهل ادب او را با بدیع الزمان همدانی توأم شمرده و گروهی وی را مقدم دارند و کتاب ذکری حبیب و کتاب الصبح المب
داراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رایی، مال، مایملک، مایه، حق، سرمایه، ثروت اموال منقول و غیرمنقول، مِلک، مِلک شخصی، سهم، متصرفات، مایتعلقبه، علاقه، متعلقات، داروندار، مالومنال، دارایی و بدهی، اثاثیه، اسباب، اشیا، چیزها، ابوابجمع، مایتعلقبه مِلک به معنی مستغلات◄ مِلک▼ سرمایهگذاری، کارخانه، دارایی ثابت، ماشین