مایولغتنامه دهخدامایو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) جامه ای که به هنگام شنا به تن کنند. (فرهنگ فارسی معین ). لباس نرم و چسبان که قسمتی از اندام را پوشاند و در حمام و شنا و هنگام ورزش آن را مردان و زنان به کار برند. (از لاروس ).
نیروی هوایی متحرکmobility air forces, MAF 2واژههای مصوب فرهنگستانیگانهای هوایی و خدماتی که تحرک نیروها به آنها واگذار میشود و در تمرینهای عادی، فرمان عملیات آنها به مقام مسئول داده میشود
ماه به ماهلغتنامه دهخداماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
مایوانلغتنامه دهخدامایوان . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان مایوان است که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان و در 51 هزارگزی شمال غربی قوچان و 22 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی قوچان به بجنورد واقع است و 2225 تن
مایوانلغتنامه دهخدامایوان . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان قوچان است که در شمال غربی قوچان واقع است و کلیه ٔ قرای آن عموماً درجنوب [ راه ] شوسه ٔ قوچان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و محصول عمده ٔ آن غلات و انگور و صنایع دستی زنان قالیچه و پلاس بافی است . این دهستان از <span class
مایونلغتنامه دهخدامایون . (اِخ ) ماده گاوی بود که فریدون را شیر می داد و او را برمایون هم می گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). نام گاو فریدون است . (آنندراج ) (انجمن آرا). گاوی که فریدون به شیر آن پرورده شد لیکن نام آن گاو برمایون است نه مایون . (فرهنگ رشیدی ). در شاهنامه این صورت نیامده ، مصحف «
مأیوسلغتنامه دهخدامأیوس . [ م َءْ ] (ع ص ) ناامید و بی امید. (ناظم الاطباء). میئوس . نومید. و رجوع به میئوس و یأس شود.
مأیوسیلغتنامه دهخدامأیوسی . [ م َءْ ] (حامص ) ناامیدی و عدم امیدواری . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأیوس شود.
مایوانلغتنامه دهخدامایوان . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان مایوان است که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان و در 51 هزارگزی شمال غربی قوچان و 22 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی قوچان به بجنورد واقع است و 2225 تن
مایوانلغتنامه دهخدامایوان . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان قوچان است که در شمال غربی قوچان واقع است و کلیه ٔ قرای آن عموماً درجنوب [ راه ] شوسه ٔ قوچان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و محصول عمده ٔ آن غلات و انگور و صنایع دستی زنان قالیچه و پلاس بافی است . این دهستان از <span class
مایونلغتنامه دهخدامایون . (اِخ ) ماده گاوی بود که فریدون را شیر می داد و او را برمایون هم می گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). نام گاو فریدون است . (آنندراج ) (انجمن آرا). گاوی که فریدون به شیر آن پرورده شد لیکن نام آن گاو برمایون است نه مایون . (فرهنگ رشیدی ). در شاهنامه این صورت نیامده ، مصحف «
مایوسلغتنامه دهخدامایوس . (اِ) ماه پنجم از ماههای رومیان برابر باماه شباط از ماههای سریانیان . (از التفهیم ص 230).
پیلکومایولغتنامه دهخداپیلکومایو. [ ک ُ ی ُ ] (اِخ ) نهری در بولیویا و آن از سلسله ٔ جبال آندسرچشمه گیرد و نخست بسوی مشرق و سپس بطرف جنوب شرقی جاری شود و آنگاه بخاک آرژانتین درآید و پس از طی مسافتی قریب به 1400 گز به دو شعبه منشعب شود و به نهر پاراگوی ریزد. توابع ع