مباللغتنامه دهخدامبال . [ م َ ] (ع اِ) جای بول یعنی محل پیشاب . (غیاث ) (آنندراج ). طهارت خانه . آبریز. حاجت خانه . مبرز. خلا. آبخانه . مخرج . مذهب . مستراح . کنیف . ادبخانه . طشت خانه . بیرون . سرآب . آبشتنگاه . بیت التخلیه . متوضا. حاجتگاه . غسل خانه . مطهره . طهارتجای . جائی . بیت الخلاء.
مبوللغتنامه دهخدامبول . [ م ِب ْ وَ ] (ع اِ) کمیزدان که در آن بول کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ظرفی که در آن بول میگیرند. (ناظم الاطباء).
مبوللغتنامه دهخدامبول . [ م ُ ب َوْ وِ ] (ع ص ) هر چیز که تحریک بول کند و مدر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مبوللغتنامه دهخدامبول . [ م ُب ْ وِ ] (ع ص ) کمیزاننده . (از منتهی الارب ). مدر بول . (آنندراج ). مدر و بول آورنده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون ).
مبالزةلغتنامه دهخدامبالزة. [ م ُ ل َ زَ ] (ع مص ) با هم چیزی اخذ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مبالصةلغتنامه دهخدامبالصة. [ م ُ ل َ ص َ ] (ع مص ) با کسی برجستن جنگ را. (غیاث ) (آنندراج ). برجستن با کسی برای جنگ کردن . (از ناظم الاطباء).
مبالاتلغتنامه دهخدامبالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) (از «مبالاة» عربی ) باک داشتن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (غیاث ) (آنندراج ). || اندیشه کردن . (غیاث ). التفات کردن . (آنندراج ). مأخوذ از تازی تدبیر و اندیشه و تفکر در کار و قید و توجه و بصیرت و آگاهی . (
مبالاةلغتنامه دهخدامبالاة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ب ل ی »)التفات کردن و باک داشتن . ما ابالیه و به بالاً و بالة و بلاء و مبالاة.التفات نمی کنم و باک نمی دارم و کذلک لم ابال و لم ابل و لم ابل بکسر لام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مبالزةلغتنامه دهخدامبالزة. [ م ُ ل َ زَ ] (ع مص ) با هم چیزی اخذ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مبالصةلغتنامه دهخدامبالصة. [ م ُ ل َ ص َ ] (ع مص ) با کسی برجستن جنگ را. (غیاث ) (آنندراج ). برجستن با کسی برای جنگ کردن . (از ناظم الاطباء).
مبالاتلغتنامه دهخدامبالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) (از «مبالاة» عربی ) باک داشتن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (غیاث ) (آنندراج ). || اندیشه کردن . (غیاث ). التفات کردن . (آنندراج ). مأخوذ از تازی تدبیر و اندیشه و تفکر در کار و قید و توجه و بصیرت و آگاهی . (
مبالاةلغتنامه دهخدامبالاة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ب ل ی »)التفات کردن و باک داشتن . ما ابالیه و به بالاً و بالة و بلاء و مبالاة.التفات نمی کنم و باک نمی دارم و کذلک لم ابال و لم ابل و لم ابل بکسر لام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
دمباللغتنامه دهخدادمبال . [ دُ ] (اِ مرکب ) دم و دمب و ذنب . (ناظم الاطباء). دنبال . || پشت و پس و عقب . (ناظم الاطباء).- دمبال چشم ؛ گوشه ٔ چشم . (ناظم الاطباء). و رجوع به دم و دنبال شود.
لامباللغتنامه دهخدالامبال . (اِخ ) ماری ترزلوئی دوساو واکارینیان پرنس دو. دوست صمیمی ماری آنتوانت . مقتول در کشتار سپتامبر 1792. مولد تورن به سال 1749 م .
لامباللغتنامه دهخدالامبال . (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت سن بریوک در ایالت (کت دونر) فرانسه . دارای راه آهن و 4775 تن سکنه .