متاعلغتنامه دهخدامتاع . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ت ی ع ») قی کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قی شده و استفراغ شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متاعلغتنامه دهخدامتاع . [ م َ ] (ع اِ) اخریان و کالا و سود ومنفعت و سامان و هر آنچه حوائج را سودمند باشد. ج ، امتعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قوله تعالی : ابتغاء حیلة أو متاع ، المراد بالحلیة الذهب و الفضة و بالمتاع الحدید و الصفرالنحاس و الرصاص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
متاحلغتنامه دهخدامتاح . [ م َت ْ تا ] (ع ص ) لیل متاح ؛ شب دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرس متاح ؛ ای مداد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسبی که گامها را فراخ گذارد. (ناظم الاطباء). فرسخ متاح ؛ فرسخی طولانی . (از اقرب الموارد). یوم متاح ؛ روز بلند. (از اقرب الموارد).
متاحلغتنامه دهخدامتاح . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ت ی ح ») مقدر. (منتهی الارب ). امر مقدر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یوم متاح ، روز موت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
متیاحلغتنامه دهخدامتیاح . [ م ِ ] (ع ص ) (از «ت ی ح ») بسیار حرکت کننده . (از منتهی الارب ). مرد بسیار حرکت کننده . (ناظم الاطباء). || پیش آینده مردم رابه بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کار تقدیر و اندازه کرده شده . (منتهی الارب ). کار تقدیر شده و اندازه کرده شده و ا
متاعةلغتنامه دهخدامتاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) نیکو و زیرک شدن ، متع الرجل متاعة؛ نیکو و زیرک گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
متاعبلغتنامه دهخدامتاعب . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) رنجها و ماندگیها این جمع تعب است خلاف قیاس . (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ متعب و متعبة. (اقرب الموارد). ج ِ متعب . (ناظم الاطباء) : و خود را در معرض متاعب و مصائب آوردن ... کار عاقلان نیست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <span class="hl"
جَهَّزَهُمفرهنگ واژگان قرآنمجهّزشان کرد (جهازهر متاع و يا چيزی است که قبلا تهيه شود ، و تجهيز به معناي حمل اين متاع و يا فرستادن آن است )
متاعةلغتنامه دهخدامتاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) نیکو و زیرک شدن ، متع الرجل متاعة؛ نیکو و زیرک گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
متاعبلغتنامه دهخدامتاعب . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) رنجها و ماندگیها این جمع تعب است خلاف قیاس . (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ متعب و متعبة. (اقرب الموارد). ج ِ متعب . (ناظم الاطباء) : و خود را در معرض متاعب و مصائب آوردن ... کار عاقلان نیست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <span class="hl"
استمتاعلغتنامه دهخدااستمتاع . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) برخوردار شدن . برخورداری یافتن . (منتهی الارب ). برخوردن از چیزی . برخوردن گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). تمتع. منتفع شدن از: استمتعت بکذا؛ منتفع شدم بدان و برخورداری یافتم .استمتع بماله ؛ برخورداری یافت بمال خود : و خردم
امتاعلغتنامه دهخداامتاع . [ اِ ] (ع مص ) برخورداری دادن . (مصادرزوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفع رسانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || برخورداری گرفتن . (مصادر زوزنی ). برخورداری یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) است . (از منتهی الارب ). || بی نیاز شدن از کسی . (از ق